اولین روز بارانی را به خاطر داری ؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم
و به شالاش شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور ؟
پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
وسومین روز چطور ؟
گفتی سرت درد میکند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی
و چند روز پیش را چطور ؟
به خاطر داری ؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم
برای اینکه پین های چتر در چش و چالمان نرود
دو قدم دور تر از هم برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو.....
دکتر علی شریعتی
[ جمعه 91/7/7 ] [ 5:28 عصر ] [ ساناز جم ]