فلسفه ترحم
ترحم بمعناي رحم نمائي است به آدمھاي بيرحم. و لذا ماھيتي ريائي دارد. ترحم به حماقت موجب
استمرار و رشد آن است. ترحم به شقاوت موجب تبليغ و رونق آن است. ترحم به ضعف و انحطاط
موجب ترويج بدبختي و تشويق ناتواني است. حتي ترحم به بيماري موجب تعميق و استمرار مرض
در فرد بيمار مي شود. متاسفانه فرھنگ ترحم به زشتي و حقارت و پليدي و جھل در جامعه ما از
ريشه اي عميق برخوردار است و بخشي از علل انحطاط و رشد تاريخي شرارت و حقارت و شقاوت
است که از زمينه ھاي تاريخي نفاق فرھنگي و اخلاق مي باشد. بزرگترين رحم به آدم بيرحم ھمانا
بيرحمي کردن به اوست.
ترحم جز به کودکان و پيران عليل و برخي آدمھاي رنجور و از پا افتاده، موجب رشد و تشويق انحطاط
است. آنکه مستحق ترحم باشد ھرگز طلب ترحم نمي کند.
معمولاً آدمھاي فريبکار و رذل و شقي داراي ھويتي رقت انگيزند و اين ھمان ابزار شيطاني آنان در
جھت تداوم پليديھايشان مي باشد که بصورت موش مرده گي و نه نه غريبم و زار زدن خود نمائي مي
از کتاب " دايره المعارف عرفاني " استاد علي اکبر خانجاني جلد اول ص 113